درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان معنای واقعی عشق همان لبخند زیبای توست و آدرس lovebeach.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 64
بازدید ماه : 64
بازدید کل : 6813
تعداد مطالب : 78
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1

Alternative content





معنای واقعی عشق همان لبخند زیبای توست
چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, :: 21:45 ::  نويسنده : alireza       

 پسر عموم 5 سالشه بردیمش ختنش کنیم
پرستاره اومده میگه ببینم اون شومبولتو ! پسرعموی ما هم زارت کشید
پایین . . .پرستاره تا دید زد زیره خنده !پسر عموم هم گفت : میخندی ؟؟؟ باید بخوریش

! :|به خدا من تا 12 سالگی فک میکردم بچه رو لک لک ها از آسمون میارن



نظرات (3)
چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : alireza       

 مادربزرگم دو سال پیش میخواست ختم انعام بگیره و تمام خانومای فامیلو یه خانوم مداح هم دعوت کرده بود.
از صبح همه داشتیم کمکشون میکردیم که یهو ، یک ساعت مونده به مراسم برق رفت .
مادر بزرگم به پدرم گفت:
سریع زنگ بزن اداره برق بگو برقمون رفته!
بابای ما هم زنگ زدو گفت:برق ما رفته!
یهو مادر بزرگم از اونور گفت:
بگو خانوم آوردیم، کلی پول دادیم، حالا برق رفته شما خسارت مارو میدی...؟؟؟
بابای ما هم هول شد و با عصبانیت به طرف گفت:
کلی پول دادم خانم آوردم ، حالا که برق نیست چه خاکی تو سرم بکنم؟ شما خسارت میدی....؟!؟!
طرف هم نه گذاشت نه برداشت با خنده گفت:
دوست عزیز 2 تا شمع روشن کن شاعرانه تره...!! :).



نظرات (0)
چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, :: 21:37 ::  نويسنده : alireza       

 حموم بودم ..
مامانم میزنه به در
میگم : بله
میگه : حمومی ؟؟
میگم : پَ نه پَ اینجا لَندنه صدای منو از رادیو بی بی سی میشنوی
میگه : در زدم بهت بگم مهمونا اومدن
دختراشون هم رفتن تو اتاقت دارن با کامپیوترت کار میکنن
لباس و حوله ات هم از پشت در بر میدارم که امشب تو لندن بمونی
تا فهم درست جواب دادن رو پیدا کنی الاغ.



نظرات (0)
چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, :: 21:22 ::  نويسنده : alireza       

دزده میره تو خونه ای که از در و دیوارش سیر آویزون بوده!
همه جا سیر هرجا رو نگاه میکنه میبینه فقط سیر!
داشته میگشته یه چراغ جادو پیدا میکنه دست میکشه و غول میاد میگه چی میخوای؟
میگه یه میلیون پول
غول: یک ایوون؟
... دزد: یه میلیون
غول : میگون؟
دزد: میــــــــــلیـ ــــــــــون
پیرزنه از پشته سیرا میاد بیرون میگه مادر خودتو خسته نکنه من سالهاس نتونستم بهش بفهمونم چی میخوام!!!



نظرات (0)
چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, :: 21:18 ::  نويسنده : alireza       

خانومه تلفن زده به بابام
که ما یه دستگاهی میفروشیم که قیمت قبض برق رو تا ۳۰% کاهش میده
بابام بهش گفت:
ممنون پسرم کنتور رو دستکاری کرده قبضمون ۱۰۰% کاهش داشته
اگه خواستید نصف قیمت واسه شما حساب میکنیم !



نظرات (0)
چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, :: 21:16 ::  نويسنده : alireza       

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﻋﺼﺒﯽ ﺑﻮﺩ . ﮔﻔﺘﻢ ﭼﯿﻪ ؟
ﮔﻔﺖ ﺷﺎﻧﺲ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ؟ ﺗﻮ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﺎ 100 ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺍﻻﻥ ﺁﺩﺭﺱ ﻫﯿﭽﮑﺪﻭﻣﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ،
ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﭽﮕﯽ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﺎﺷﯿﺪﻡ، ﺣﺎﻻ ﺩﺧﺘﺮﺷﻮﻥ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﮑﺎﺭﻡ ! ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻣﯿﺰ ﺭﻭﺑﺮﻭﻡ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﭼﻄﻮﺭﯼ ﺷﺎﺷﻮ ((= |:



نظرات (0)